شايان و خواب ناز
ديروز ظهر كه از سر كار رفتم دنبال شايان و رفتيم خونه دوتايي نشستيم پاي تلويزيون و جاتون خالي انار مي خورديم. وسط فيلم عمر گل لاله كه تبليغ شروع شد شايان هم به دقت به تبليغاش نگاه مي كرد تا رسيد به تبليغ پوشك كه مامانه نينيشو پوشك مي كنه و ميذاره تو تختش و خوابش مي كنه بعد از اين تبليغ شايان رفت تو اتاق خواب و رو تخت خوابيد من هم به ديدن تلوزيون ادامه دادم و هرازگاهي هم يه سر به شايان مي زدم همين جوري با خودش حرف مي زد و تكون مي خورد بعد از چنددقيقه ديدم ساكت شد رفتم ديدم خواب رفته از تعجب داشتم شاخ در مي آوردم آخه شايان برا خواب بعدازظهرش حتما بايد سرشو بذاره رو شونه من يا باباش و راه بريم و لالايي بخونيم قصه بگيم تا خواب بره. ...